مجموعه شعر م.قلمزن

"فاطمه س" آسمان ، زهرا مگر خود  سورهِ  کوثر نبود؟ دست  و رویش ، بوسه گاهی بهر پیغمبر نبود؟   از چه رو رویش بشد نیلی ، سیه گردید دست؟ جنگ در میدان مگر بوده ، که پهلویش شکست؟   سینه اش چون برغدیرِ خم سپر گشته شکست دست و بازویش ، چو حائل گشته بر حیدر شکست   محسن او شد شهید ، از او ولایت  زنده  شد دشمن اش  رسوا  نموده ،  تا  ابد  پاینده  شد   ای فلک این فاطمه ، اول شهیده بر ولی است اولین  واقف به احوالش ، خودِ  مولا علیست   گریه ی  مولا ، به  مظلومیت   زهرا (س)   بُود انتقام اش  بر ولی اش ،  مهدی(عج) آن مولا  بُود   ای« قلمزن» کن  دعا  مهدی   بیاید  زودتر اقتدارش را  ببیند ، شیعه اش  با  چشم سر م. مجموعه شعر م.قلمزن...

« ترنم  بهار» بسم الله الرحمن الرحیم چون بهار آید ،  جهان خانه  تکانی  می کند بار  دیگر  زنده  گشته ،  زندگانی   می کند   عالمی برگشته از تمثیلِ  محشر،  این  زمان آدمی را  بس خجل ، با خطبه خوانی می کند   مرغک   سر گشته  زآلام  زمستانی  کنون صد نوا  در وصف  جانان ، آنچنانی می کند   چون ستون زندگی ، در کوه ساران گشته نرم چشمه ساران از طرب ،  ابرو کمانی  می کند   جانِ جانان  داده  چون ، بعد ممات این زندگی این جهان هر ذره اش ، بس نکته دانی می کند   با  زبان  حال می گوید ، همه هستی  سخن ربِ  ما  حجت   تمام  و   مهربانی   می کند   چون  تو  میگوئی ، به دنیا بازگردانم  ز حَشر جای آن  اکنون خدایت ، این مجموعه شعر م.قلمزن...

« لیلی» دست مجنون تا که بر لیلی رسید کام کامل را در این وصلت ندید   کام خود را تشنه تر از پیش و بیش باز هم از عمق جان لیلی شنید   دید این لیلی نه آن مقصود اوست خواب گوئی بوده و اکنون پرید   دشت و صحرا گشت و جز لیلی ندید کوه و دریا   تشنه  بر  لیلی  شدید   کوه و صحرا لیلی و لیلی نبود جملگی لیلی و  لیلی  ناپدید   چشم خود را شستشو کرد و دگر غیر  از اینان  لیلی  دیگر  خرید   لیلی اش لیلی ی لیلی ها بدید جمع  اینان  کوره  و  آدم  حدید   بَل "قلمزن" هم شود دلبر شناس لیلی اش را بیند او ، در هر چه دید. م.قلمزن مجموعه شعر م.قلمزن...

« فاطمه س» وصف   دریا ها   اگر   ممکن   نگشت حض   دریا   چون   برد   صحرا   و دشت   فاطمه دریا نه  اقیانوس  نه ،  بل آسمان فاطمه    خیر   کثیر   و  آیتی  در  بیکران   گر که افزونتر زدریا باشد و نتوان کشید هم ز صحرا هم ز دریا وصف او باید شنید   گفته وصف او خدایش کو بود از من عطا کن  نماز و  نحر باشد منت اش بر تو روا   گفته   پیغمبر   که   زهرایم   بود   ام  پدر گوئیا  فرموده   من  از اویم و او سر بسر   گفته او  خیرالنساء  و از  نکوئی  سرشت می رود  قطعا محب او، قیامت در بهشت   هر کسی او را  بیازارد  مرا  آزرده  است بر  سر  خشم  اینچنین  الله  را  آورده  است م.قلمزن برچسب‌ها: ولادت, فاطمه, زهرا, مجموعه شعر م.قلمزن...

بسم الله الرحمن الرحیم فلم تقتلوهم ولكن الله قتلهم وما رميت اذ رميت ولكن الله رمي وليبلي المومنين منه بلاء حسنا ان الله سميع عليم سوره انفال آیه17 (ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و چون تو تیر افکندی ، نه تو بلکه خدا افکند (تا فتنه گران را شکست دهد) و مؤمنان را به آزمونی نیکو بیازماید که خدا شنوا و داناست. برچسب‌ها: حمله, موشکی, سپاه, داعش, عین الزور سوریه مجموعه شعر م.قلمزن...